
خبرگزاری آریا -محمدجواد لاریجانی، رئیس پژوهشگاه دانشهای بنیادی گفت: «مکانیزم ماشه، لولویی است که نباید از آن بترسیم.
اما آقا جواد عزیز؛ ما نمیدانیم آن پرونده قطور تصرف غیرشفاف چند صد هکتار از اراضی ملی مرغوب اطراف ورامین همراه با تأسیسات کامل، که سالهاست در محافل مختلف دهانبهدهان میچرخد،را به کجا ختم دادید؟! دقیقاً اینک شما چه مسئولیتی در این کشور دارید که دائماً در مسائل راهبردی نظام اظهار نظرهای پرطمطراق و بیپایه میکنید؟
علیرغم آنکه ایران، جان و تن ماست و دفاع از آن وظیفهی هر ایرانی غیور است، اما در شرایط کنونی، اگر مردم بخواهند بگویند «ما بهدنبال فعالسازی مکانیزم ماشه نیستیم»، باید چه کسی را ببیند و اساساً این مطالبه را باید با چه کسی در میان بگذارند؟!
بله، طبیعیست که برای کسانی چون شما، که زیر پای خود را آن چنان گرم و نرم کردهاید که شاید به راحتی بتوان نامتان را در فهرست کاسبان تحریم قرار داد، مکانیزم ماشه ترسناک نیست. اما برای اکثریت مردم کارگران، معلمان، بازنشستگان و کسبهای که زیر بار تحریم و سوءمدیریت کمر خم کردهاند این مکانیزم و تبعات آن چیزی شبیه کابوس است.
جناب آقای لاریجانی، شما و برادران بزرگوارتون در طول دههها در راس امور اجرایی، قانون گذاری و قضایی این کشور بودهاید.با کمال احترام، اما در کارنامه بلندمدت شما و برادرانتان، به ویژه جنابعالی، اثری از یک دوره مدیریت شفاف، خدمتی ماندگار یا عملکردی فارغ از حاشیههای جدی به چشم نمیخورد.
شاید هم اقدامات مثبتی بوده، اما حجم حواشی و ابهامات حقوقی چنان پررنگ بوده که مجال دیده شدن عملکرد شفاف و ماندگار را گرفته است.
روشن است که شما از ماشه نمیترسید؛ ترس واژهایست برای مردمی که شاید فردا دیگر شغلی نداشته باشند، برای کارگری که اگر در میدان کارگر کسی صدایش نزند، سفرهاش خالی میماند. نه برای آنهایی که حسابهای ارزیشان آنسوی مرزها برای «روز مبادا» مهیاست.
مکانیزم ماشه فقط یک اصطلاح حقوقی نیست؛ نمادیست از فشار واقعی بر دوش مردم. کسانی که از درون کاخهای امن یا تریبونهای رسمی درباره آن نظر میدهند، نخست باید پاسخ دهند که چه سهمی در وضعیت کنونی کشور دارند. آیا کسی که سالها در رأس سیاستگذاری و قانونگذاری بوده و امروز همچنان صاحب تریبون است، هیچ مسئولیتی ندارد؟
بیتوجهی به واقعیتهای زندگی مردم، همان شکافیست که هر روز عمیقتر میشود و اعتماد را میبلعد. پیش از آنکه درباره «لولوی ماشه» سخنرانیهای پرطمطراق کنید، بهتر است نگاهی واقعی و بیواسطه به سفرههای خالی مردم بیندازید. امروز کمر مردم زیر بار گرانی و فشار معیشت خم شده؛ و این نه نتیجه تحریم، که حاصل مدیریتهای پرادعا و بیکفایت داخلیست.
ما و شما می دانیم ترس، در قاموس ملت ایران بیمعناست؛ دفاع مقدس گواه روشن آن است. اما این را نیز بدانید: اگربه هر دلیلی که ملت ایران اصلاً خواهان آن نیست خدایی نکرده جنگی درگیرد و وطن در آستانه تجاوز قرار بگیرد، اینبار نخست آقازادهها باید در صف اول جبهه باشند، بعد نیروهای مردم و جوانان ایران عزیز.
بدون آقازاده ها و غاراتگرانی که در آن سوی مرزها برای خود خانه امن ساخته اند مطمئن باشید این بار این تنور هرگز روشن نخواهد! پس این چهار اصل و مهم را به یاد داشته باشید.
1. ملت ایران دیگر فریب شعارهای توخالی را نمیخورند و جان خود را بازیچه سیاست نمیکنند.
2. اگر جنگی درگیرد، اینبار نوبت آقازادههاست که در صف اول باشند، نه فرزندان مردم محنت کشیده و دسترنج بر باد رفته.
3. تکرار تجربه دفاع مقدس بدون عدالت، صداقت و انصاف، خیانت به خون شهداست.
4- شاید در این سادگی شهدای گلگون کفن نیز ما را نبخشند.
هیچکس خواهان تکرار سایه شوم جنگ بر این سرزمین نیست. اما اگر روزی چنین فاجعهای رخ دهد، این شماها هستید که راه هزار شب را یکشبه رفتهاید و باید تاوانش را نیز بپردازید نه آن مردم دستپینهبستهای که برای لقمهای نان دسته و پنجه نرم می کند و با اینهمه، باز هم ما در کنار وطن خواهیم ایستاد، نه به خاطر شعارهای شما، بلکه برای خاکی که دوستش داریم و آن را تویتیای چشم قرار می دهیم.
به قلم: محمدرضا ایازی روزنامه نگار